کوه  مرگ انتخاب ما...

 

ماه پیش بود  و من بنا به عادت این چند وقت رفتم سراغ سایت k2climb.net  روز قبل یکی از دوستام پرسیداز داود خادم چه خبر و من گفتن : فقط سرپرستشون نوشته پای شرپای ارتفاع داوود را سرما زده ولی از خودش چیزی ننوشته.

روز قبل هم خبر صعود اون دختر اسپانیایی رو توی همین سایت دیده بودم . آدرس را توی مرور گر کامپیوترم زدم و منتظر بودم صفحه باز بشه .

با خودم گقتم چی می شه آلان تیتر بزنن کوهنورد ایرانی قله k2 را صعود کرد.

ولی خبری که جلوی چشمم بود جنس دیگری داشت .

کوهنوردان گم شده......

و کی بود که می گفت دانایی مرگه .

دلم می خواست کامپیوتر را خاموش کنم . دلم می خواست برگردم فقط به دو دقیقه قبل و دلم می خواست هرگز این خبر را ندیده بودم .

ضربه های شقیه سرم یادم انداخت که توی این دنیا هیچ چیز قرار نیست به عقب برگرده.

خبر را با دقت خوندم . اولین خبری که هنوز توش امیدواری وجود داشت .

خبری که می گفت شاید اونا به کمپ سه برگشته باشند و باز اون کور سوی امید توی دلم سوسو زد.

شاید...

کوهنورد ها خیلی با این کلمه سر و کار دارن.

شاید زنده باشه

شاید سقوط نکنه

شاید ریزش نشه

شاید بهمن نریزه

شاید تیم کمک برسه

شاید

شاید

شاید

و خبر توی یران پخش شد . خبر و شایعه و داستان و انتقاد همه توی جامعه کوهنوردی پخش شد.

بعضی از دوستان از سر لطف و احساس مسئولیت خبرها را ترجمه کردن و در وب لاگ ها و سایت هاشون قرار دادن و نقل صحبت همه جاها داوود خادم شد و K2

و وقتی بعد از ده روز تیم ژاپنی که برای صعود قله رفته بود برگشت و گفت هیچ اثری از اون دو نفر نیست دیگه کسی به شاید ها هم دل نبست .

و همه قبول کردن داوود خادم و سرگی سولوکوف در K2 ناپدید شده اند .

در مسیر کمپ چهار به سه و این یعنی ........

................

............................

....................................

یادمه وقتی خبر گم شدن آقا جلال توی دماوند را شنیدم اینطور نوشتم

 

نمي دونم در باره مرگ در کوه چه فکري داشته باشم . آيا خوبه 
آيا مي شه به کوهنوردي که در کوه مي ميره حسادت کرد .
مرگ جزئي از کوهنورديه . آرام و ساکت در هر برنامه اي همراه کوهنورده و منتظر يک اشتباه .
براي کسي که به کوه مي ره مرگ يک واقعيته . شايد هم از مبارزه با اون لذت مي بره . و وقتي به شهر برمي گرده حتي از مرور اون لحظات سخت و نفس گير و زماني که فقط يک قدم تا آخر کار فاصله داشت احساس خوش آيندي هم بهش دست بده .
از اين جنبه کوهنورد ها انسانهاي خود خواهي هستند . بازي اونا براي نزديکانشون براي کساني که چشم براه برگشتشون هستند بسيار بسيار عذاب آوره .
توي کوه انتخاب با خود آدمه . مي شه توي توفان به قله اي که در چند صد متري هست رفت و فکر برگشت را نکرد .
مي شه از يک مسير ريزشي صعود کرد به اميد اينکه سنگ ها نخواهند ريخت . مي شه از بهمن گذشت به اميد نريختن بهمن .
همه اين ها قسمت هايي از بازيه .
اما اون چشمان منتظر و اون قلبهاي شکننده اون پايين منتظرهستند و ما از اون بالا از بالاي ابرها به فکر اون ها نيستيم .
اين سرمستي که اون بالا هست همه چيز را در ذهن آدم پاک مي کنه . 
اما اون پائيني ها از زندگي ما سهمي دارند .....

يادش بخير کامران گفته بود مي خوام در حالي که فرياد مي زنم و از ديواره پرت مي شم بميرم و همينجور هم شد . چشم در چشم من .
اما صورت برادرش را فراموش نمي کنم که وقتي ما برگشتيم پائين از من مي پرسيد:
تو رو خدا بگيد که حالش چطوره ...... زنده است ؟ نه ....
و من ساکت بودم .
چهره شکسته پدر امير رضا را فراموش نمي کنم که وقتي دست خالي از جستجوي پسرش بعد از يک هفته برگشتيم از ما مي پرسيد : خيلي درد کشيد؟

نمي دونم . ياد غدير مي افتم که مي گفت کاش توي کوه مي مردم و نه اينجور توي بستر .
و نمي دونم کدام انتخاب و کدام راه بهتر است .

آيا آن ديگران معني اين همه تماميت خواهي ما را خواهند فهميد . آيا پاسخي براي آن ها داريم ........
آيا ما غرور خود را پشت کلماتي زيبا پنهان نمي کنيم و همه اين حرف ها توجيهي بيش نيست براي تمام خود خواهي ما .
يا شايد معني رهايي و سرمستي گاه و بي گاه آنقدر والا است که چشم ببنديم بر تمام انتظار ها ...
 

 

و آلان باز هم همینطور فکر می کنم . کوهنوردی در معنای واقعی خودش براستی گام زدن در حاشیه خطر است . وقتی کسی به کوه می ره می تونه برای خودش تصمیم بگیره ولی آیا اون فقط خودشه.

تنها خودشه و قله

آیا اگه توی کوه  مرتکب اولین اشتباه بشه و اون آخرین اشتباه باشه  براستی همه چیز تمومه.

مسئولیت - خانواده و همه اون چیز هایی که پایین جا گذاشته شده اون ها چی می شن .

اون ها چه می شوند..........

...................

..........................

کوهنوردی آزمونی است برای  گرفتن تصمیم های سخت .

تصمیم های بسیار سخت

 

در پای K2 کپه ای  از سنگ درست شده . و بر روی آن سنگ ها  اسامی جان باختگان راه " کوه کوه ها" نقش بسته .امسال 7  نام دیگر به این یاد بود های دردناک اضافه شد.

سه کره ای

دو روس

یک اسپانیایی

و یک ایرانی

...............

..........................

 

اما براستی این همه آن چیزی است که باقی مانده ......

 

 

 

گفتم کجا ؟ گفتا به خون 
گفتم چرا ؟ گفتا جنون
گفتم که کي ؟ گفتا کنون
گفتم مرو ، خنديد و رفت